آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

دخملی و اولین خرید با پول تو جیبی

بالاخره ینج شنبه دوم هم رسید و دومین پول توجیبی رو گرفتی. بعد از کلاس زبان یکراست رفتی کتاب شهر و ماژیک پفی خریدی. یه نقاشی خیلی قشنگ هم باهاش کشیدی. فدای دستای کوچولوت بشه مامان که زور نداشتی ماژیک ها رو فشار بدی. ...
18 دی 1394

دخملی و پول تو جیبی

از پنج شنبه قرار شد پول تو جیبی بصورت هفتگی بگیری هفته ای ده هزار تومن و هر طور که دوست داشتی خرجش کنی و یا پس اندازش کنی. من و بابایی هم تقریبا دیگه برات خرده ریز نمی خریم. دیروز که رفتیم کلاس زبان طبق معمول یه سر رفتی کتابشهر ماژیک پفی میخواستی. از من پرسیدی میتونم  بخرم گفتم نه.  پولت ده هزار تومنه و اینها شانزده هزار تومن. باید صبر کنی تا آخر هفته و دوباره پول تو جیبی بگیری تا پولت برای خرید برسه. کمی من من کردی و گفتی نمیشه بقیه اش رو شما بدین؟ گفتم نه ما قرار گذاشتیم. قبول کردی و اومدی. خوشحالم که کم کم داری مدیریت مالی رو هم یاد میگیری. ...
14 دی 1394

دخملی و جشن یلدا

دیروز جشن یلدا رو با دو روز تاخیر در مدرسه برگزار کردیم. مامان همه بچه ها پول گذاشتن رو هم و من وسایل خریدم و تزیین کردم. خیلی خیلی بهتون خوش گذشت. آخر جشن هم یه باربی عروس و داماد به عنوان یادگاری جشن یلدا پیش دبستانی گرفتی. خیلی خیلی خوشت اومد. عمرت صد شب یلدا نفسم. ...
3 دی 1394

دخملی و دندان جدید

بالاخره روز یکشنبه 29 آذر دومین دندون شیریت افتاد. شب دوندونت رو به همراه یه نامه و یه الماس برای فرشته دندون گذاشتی و گفتی خدا کنه سی دی های رامکال رو برام بیاره. صبح که از خواب بیدار شدی در کمال ناباوری دیدی که سی دی ها اونجا کنار دندون کوچولوت است. دندون جدید مبارکت باشه عزیزم. ...
30 آذر 1394

دخملی مریض شده!

الان حدود یک هفته میشه که مدرسه نرفتی. یه سرماخوردگی خفیف گرفتی که دو تا دکتر بردمت هر دو گفتن دارو نمیخواد. ولی سرفه های خلطی داشتی که منو خیلی نگران کرده بود. البته الان خیلی خیلی بهتری و جز چند تا سرفه تو طول روز دیگه سرفه نمیکنی. عزیز مامان تا بدنت به سرما و گرمای مدرسه و ویروسهای جدید عادت کنه من میمیرم و زنده میشم. فدای قد و بالات این شبها همش دعا خوندم و نذر کردم که سرفه هات تموم بشه. ان شاء الله دیگه هیچ وقت سرفه نیاد سراغت یدونه مامان. ...
20 آذر 1394

دخملی و کلاس زبان

بالاخره با کلی رفتن و اومدن بعد از مصاحبه با مدیر موسسه کیش موفق به ثبت نامت شدم. هوراااااااااااااااااااا. مدیر موسسه بعد از تعیین سطح گفت که باید ترم سه کودکان بشینی!!!!!!!!!!! یعنی با بچه های چهارم دبستان به بالا. من هم گفتم ترجیح میدم ترم یک بشینی. هرچند که اینجا هم همه از کلاس دوم و سوم دبستان هستن. دیروز اولین جلسه کلاس بود. یکم دیر رسیدیم و معلم بعد از دیدنت جا خورد. گفت کلاس رو درست اومدین و وقتی متوجه شد که هشت ترم خوندی و الانم بجای ترم سه اومدی اونجا با روی باز قبولت کرد. یک مقداری زمان کلاس زیاد بود یکساعت و چهل و پنج دقیقه. فکر کردم اذیت بشی ولی اینقدر دوست د...
3 آذر 1394

دخملی و فیس فیس

از وقتی رفتی مدرسه اکثر اوقات بینی ات کیپه و این باعث شده بعضی شبها خرخر کنی. مامانی خیلی نگرانه قشنگم. ان شاء الله به زودی به شرایط جدید عادت کنی و خوب بشی. این هم چالش جدید ما با مدرسه رفتنت. ...
27 آبان 1394

دخملی و موسیقی

به شدت داری در موسیقی پیشرفت میکنی. هر روز نتها و شعرهای جدید یاد میگیری. جلسه قبل هم به خاطر پیشرفت خوبت از استادت جایزه گرفتی. چشمان من هربار از دیدن موفقیتهات پرنورتر میشه. راستی ترم جدید کلاس زبان هم از هفته آینده شروع میشه. با اینکه در امتحان تعیین سطح ترم 3 کودکان قبول شدی ولی من خودم خواستم از ترم یک شروع کنی. آخه همینجوری هم خیلی از همکلاسیهات کم سن تری و در اونصورت اذیت میشدی. حالا تفننی میری کلاس فقط برای حفظ حد مکالمه ای که بلدی. نمیخوام تحت فشار قرار بگیری. این سالها بهترین روزهای عمرم هر کسیه. شاد باش و شاد زندگی کن. ...
25 آبان 1394

دخملی نویسنده

دیروز گفتی که تو مدرسه کتاب داستان درست کردین. با الهام از کتاب چوپان دروغگو که برده بودی تا خانم معلم برای همه بخوندش. دلت خواست بازم کتاب درست کنی و صحاف بشی. بدون کوچکترین کمکی با تصویرگری دستای کوچولو و پرتوانت یه کتاب خیلی قشنگ درست کردی. فقط بعد از طراحی روی جلدش متوجه شدیم که برعکس نقاشی روی جلد رو کشیدی. کلی خندیدیم و همونطوری به یادگار نگهش داشتیم. عزیز جونم دستانت همیشه پر توان و قلبت روشن و پر امید ان شاء الله. ...
20 آبان 1394