آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

روز کودک مبارک

کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید آرینای مامان روزت مبارک. این روزها هر روز روز توست. دوستت دارم با تمام وجود و از صمیم قلب. پس بدون: ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﻢ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺍﻭﺝ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺯ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺶ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯽ   و چه لذتبخش است اینکه بدانی پشت هر “دوستت دارم” چقدر دوستت دارم . . . ...
16 مهر 1393

آرینا و مسافرت

چند روزی بود که رفته بودیم شمال. خیلی هوا عالی بود بارون خیلی مفصلی اومد و ما حسابی لذت بردیم. آرینا هم بارونی پوشید و کلی تو بارون رقصید و بازی کرد. وقتی داشتیم به کوههای سبز شمال نزدیک میشدیم بالای کوهها پر ابر بود. آرینا که خیلی وقته بارون و ابر ندیده گفت مامانی دود فکر کنم جایی آتیش گرفته!!!!!!!!!!! ای خدا اینقدر تو تهران بارون نیومده که دخملی شکل ابر از یادش رفته. کاش امسال بارون خوبی اینجا بیاد. آمییییییییییین. ...
15 مهر 1393

آرینا وجوجوفنچ

امروز اولین جوجو فنچی آرینا  به اسم فنچا دنیا اومد. هوراااااااااااااااااااااااا. آرینا خیلی جوجه رو دوست داره. اولین دندون رادین عسلی هم در اومد.باز هم هورااااااااااااااااااااااا. فردا آش دندونی خورونه. آخ جون. جوجو فنچی خیلی کوچولوئه. آرینا اصلا درست نمیتونه تشخیصش بده. آخه فقط اندازه یک بند انگشته. این اولین تجربه نگهداری از حیوانات آریناییه. امیدوارم بتونی هر روز مهربون تر و با محبت تر باشی گل مامان. ...
6 مهر 1393

آرینا وجوجوفنچ ها

شنبه صبح که از خواب بیدار شدیم، طبق معمول همیشه یه سری به فنچها زدم و باهاشون حال و احوال کردم. چند روزی بود که مشغول لانه سازی بودن و احتمال داشت تخمگذاری کنن. به لونه شون که نگاه کردم پر تکه های دستمال کاغذی بود یکدفعه چشمم به یه تخم کوچولو افتاد باورم نمیشد. فکر کردم اشتباه دیدم با دقت بیشتری نگاه کردم بله درست بود مامان جوجویی آرینا یه تخم گذاشته بود. زودی آرینا رو صدا کردم و این خبر رو بهش دادم خیلی خوشحال شد. اومد تو بغل من تا تخم رو ببینه. (این عکس رو از سایت پیدا کردم ولی فنچهای آرینا هم همین شکلی هستن فکر کردم اگه ازشون عکس بگیرم بترسن) گفت مامانی همونی که شبیه لوبیاس...
26 شهريور 1393