آرینا و برداشت از کلمات
برام خیلی جالبه بعضی وقتها کلماتی رو تو صحبت با آرینایی بکار میبرم
و به تصور خودم آرینا متوجه منظورم شده ولی بعد از چند وقت میبینم که
اصلا نمیدونه من چی گفتم.
مثلا امروز بهش مغز تخمه دادم و گفتم خیلی نخور باشه مامانی؟
گفت باشه و رفت نشست به خوردن یکم که گذشت
طبق معمول گفت الان دیگه بسه؟
(معمولا 100 بار این رو میپرسه)
گفتم نمیدونم هرچی خودت صلاح میدونی.
(سعی میکنم مستقل بشه و خودش تصمیم بگیره)
باز شروع کرد به خوردن و یکم بعد پرسید مامانی وقتی تو یه فیلمی میگن
خانومه رو طلاق دادن یعنی چی؟
(کلا عادت داره یکدفعه سوالات پرت بپرسه.)
گفتم یعنی دیگه مامانی و بابایی یه نی نی با هم زندگی نمیکنن
و یکیشون میره از خونه.
گفت آهان یعنی دیگه همدیگر رو دوست ندارن.
و همین طور که داشت تند تند تخمه میخورد باز پرسید مامانی وقتی شما
میگین هر طور خودت صلاح داری یعنی من چیکار کنم؟
تازه فهمیدم تو این مدت که من از این اصطلاح استفاده میکردم
و آرینا هی میپرسید بسه و یا خوبه دلیلش چی بوده.
گفتم یعنی خودت بهتر میدونی که چه کاری خوب و درست و
حتما همون رو انجام میدی.
گفت آااااااااااااااااااااهان بس الانم که گفتین یعنی این.
بعد یکم دیگه هم تخمه خورد و اومد و گفت مامانی دیگه بسمه.
فدات بشم که اینقدر بامزه ای، عسلی طلای مامان.