آرینا و عمو زنجیرباف
اااای، قدیما بچه ها زیاد بودن و مدام باهم بازی می کردن
ولی حالا بچه ها همه تنها هستن.
اگه مهد کودک نرن که واویلاس.
از جمله دختری ما از بس حوصله اش
سر میره همش دور و بر ما می پلکه.
منم مجبور می شم کارمو ول کنم و باهاش بازی کنم.
اینبار هم تصمیم گرفتم برای سر حال آوردنش
باهاش بازی کنم.
اونم چه بازی ای!عمو زنجیرباف
آرینایی عاشقشه.
من و بابایی و آرینا و گارفیلد. ٤ تایی کلی خوش گذشت.
آرینایی اینها رو نوشتم که بعدها با دیدنش یاد این روزها برات زنده بشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی