آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

دخملی و فرم مدرسه

امروز هم صبح با خاله یاسی و رادین رفتیم برای خرید مانتو مدرسه ات. چون از قبل تن بچه ها دیده بودم خیلی  خوشم نیومده بود ذوق نداشتم. ولی وقتی به فروشنده گفتم که برای کلاس اول کدوم مدرسه لباس میخوام، یه فرم خوشرنگ و خوش دوختی برات آورد که حظ کردم. کاملا اندازه ات بود. غصه داشتم که حالا باید بدم تنگش کنن و کوتاه و کلی اصلاحات ولی انگار برای تو دوخته شده بود کاملا فیت و اندازه. خیلیییییییییییییییییی خوشحالم. جوجه کوچولوی مامان و بابا مبارکت باشه. ان شاء الله لباس فارغ التحصیلیت عزیزم. برای اطمینان دو دست خریدم. هر موقع کثیف شد زاپاس داری. با مقنعه دستی 52 هزار تومن. واقعا عالی. ...
4 مرداد 1395

دخملی و سرزمین عجایب

امروز باز هم از جشنواره سرزمین عجایب کارت تخفیف گرفتیم و دخملی و رادین رو بردیم. حسابی اونجا رو ترکوندن. رادین که حاصر نبود بیاد با گریه آوردیمش. روز خوبی بود. اینم جایزه نمره 100 کلاس زبان دخملی. این ترم هم  TOP Student   شدی عزیزم.
3 مرداد 1395

دخمل و سنجش کلاس اول

بالاخره 23 تیرماه اومد و باید اول صبح میرفتیم برای سنجش. زود بیدار شدیم و بعد خوردن صبحانه راهی شدیم. آدرس نزدیک خونه بود و با ماشین 10 دقیقه ای رسیدیم. خیلی زود بود و هنوز مسئولان نیومده بودن. ساعت هشت بود که روند سنجش شروع شد. بینایی سنجی، شنوایی سنجی، اندازه گیری قد و وزن آزمون هوش و استعداد و در آخر ویزیت پزشک. خدا رو شکر همه خیلی عالی و به سرعت انجام شد. برگه نهایی رو گرفتیم و اومدیم خونه. تنبل خانم من چون صبح زود بیدار شده بود رفت و یه چرت جانانه زد. حالا باید کتابهات رو تو سایت ثبت نام کنیم و مدارک رو ببریم مدرسه. شاد و زنده و سلامت باشی گلم. ...
23 تير 1395

دخملی و تعطیلات عید فطر

امروز حرکت کردیم که بریم شمال یه چند روزی. چون از فردا تعطیلات عید فطر هم شروع میشه ترافیک وحشتناکه. ایندفعه تو ترافیک بدی افتادیم و مسیر سه ساعته رو 8 ساعته رفتیم. وااااااای خدا کی میخواد این مسیر دو خطه بشه بالاخره ...
16 تير 1395

دخملی وفلوت

بالاخره دوره بلز تموم شد و رفتی سراغ فلوت. استادت خیلی ازت راضیه و میگه اگر همینطور خوب پیش بری به زودی میتونی ساز تخصصی رو شروع کنی. بین خودمون باشه عاشق اینم که بشینم و پیانو زدنت رو تماشا کنم. امیدوارم خودتم همین ساز رو انتخاب کنی. خوشحالم که یکروز میتونی برای دل خودت بنوازی عزیزکم. ...
14 تير 1395

دخملی و سی دی جشن غنچه ها

امروز با هم رفتیم مدرسه فردوس و سی دی جشن پایان سالت که حاصر بود گرفتیم. خیلی معذب بودی و من از اینکه دلبستگی خاصی به این مدرسه نداری خوشحالم. سی دی جشن هم عالی بود و کلی با دیدنش ذوق کردیم. شاد و سلامت و امیدوار باشی یدونه مامان. ...
29 خرداد 1395

دخملی و مدرسه جدید

امروز صبح رفتیم مدرسه جدید تا برگه سنجش رو برات بگیرم. آخه امسال کلاس اولی هستی عشقم. تاریخ 22 خرداد باید بریم برای سنجش. مدرسه جدید خیلی با قبلی فرق میکنه. اونجا کلی نقاشی رو دیوارهاش بود. ولی اینجا چون مجتمع هست اصلا نقاشی نداره. بعدشم چون دولتیع ساختمون قدیمی و رنگ و رو رفته ای داره. ولی در عوض تا دلت بخواد بزرگه. دلم شور میزنه خداکنه مدرسه خوبی باشه. به امید روزهای خوش آمدن بابانوئل و جشنهای کریسمس میمونیم. چون اینجا مدرسه اقلیتهای مذهبیه. خود من هم اینطور مدرسه ای رفتم و خاطرات خوبی ازش دارم. همه تلاش من و بابایی برای اینه که تو شاد و خوشحال و موفق و سربلند باشی. ...
17 خرداد 1395

دخملی و تعطیلات

امروز صبح رفتیم پیک نیک پارک چیتگر. قبلش دخملی اصرار کرد که بریم پارک جوانمردان. همونجا که آخرین اردوی مدرسه رو رفته بود. بعد از یکساعت گشتن و گشتن پارک رو پیدا کردیم. دیدیم ای وای جای آتیش روشن کردن نداره. ناهار ما هم جوجه بود. پس راه افتادیم رفتیم طرف چیتگر. وااااااااااااای که چقدر شلوغ بود. کلی گشتیم تا یه جا برای نشستن پیدا کردیم. همین که ناهار رو درست کردیم و خواستیم بخوریم دیدیم یه دود غلیظ از پشت تپه میاد. چند دقیقه بعد هم مسئولای پارک با موتور اومدن و پیاده شدن و دویدن به همون سمت. ما تازه مشغول خوردن ناهار شده بودیم که اومدن و گفتن پشت تپه آتیش گرفته و داره خیلی سریع...
14 خرداد 1395