آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

آرینا و شمارش معکوس تولد

  دخمل مامان قربونت برم کمتراز ١٠ روز دیگه تولدته. وقتی برات تعریف می کنم که قراره چی کار کنیم خیره می شی به من و انگار که دارم از مریخ صحبت می کنم. عسل مامان داری دو ساله می شی. امیدوارم ١٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠ ساله بشی. ...
21 مهر 1390

عاشقانه ها برای دخترم آرینا

برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. کنار تو درگیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه.. تو زیباترین آرزو ی منی   ترانه سرا: روزبه بمانی ...
21 مهر 1390

آرینا و نامگذاری در میلاد حضرت معصومه (س)

دخمل طلایی دو سال پیش یه همچین روزایی وقتی 6 روزه شدی. همه گفتن باید براش اسم بزارین و تو گوشش اذان بگید. باباجی زحمت این کار رو کشیدن تو گوشت اذان گفتن. و بهت گفتن که   شما نوه پنجاه و هشتم امام موسی بن جعفر هستی. (از طرف مادری) بعد از من و باباییت پرسیدن اسمش رو چی می گذارید. ما هم گفتیم چون امروز میلاد حضرت معصومه (س) است. اسم قرآنی دخترمون رو بگذارید معصومه . ...
17 مهر 1390

آرینا و حواس جمع

همون روزی که آرینا به پوشک حساسیت داد. تقریبا نیم ساعت قبل من صداش کردم و نشستم روی دوپا که همقدش بشم. بعد دستای کوچولوشو گرفتم و گفتم که مامان 3 روزه سر کار نرفته و امروز قراره عزیز جون بیاد و شما رو نگه داره تا من فردا صبح برم سر کار. تو باید پیش عزیز بمونی. زل زد تو چشمهام و گفت: باشه. بعد از نیم ساعت هم که نوشتم چی شد. طفلک عزیز از راه دور اومد و منم به خاطر مشکل آرینا نرفتم سر کار. ولی این دخمل شیطونکی تا می شنید که من می خوام برم سرکار شروع به گریه می کرد که جیشم می سوزه. باباییش گفت: بابا این فسقلی خیلی زرنگه. داره تمارض می کنه. ازش پرسیدم عزیز چرا اومده خونه ما؟ آرینا هم گفت: اومده منو بغل کنه که شما بری سر...
15 مهر 1390

آرینا و روز جهانی کودک

یه شب یه فرشته مهربون از آسمون اومد پایین و گفت: هرچی از این دنیا بخوای مال تو. گفتم:یک فرشته کوچک که همه آرزهامو برآورده کنه. لبخندی زد و گفت: مادری مهربان باش تا آرزوهای کوچک فرشته با تو برآورده شود.   روزت مبارک   فرشته کوچو لو ی مامان و بابا   ...
15 مهر 1390

آرینا و آموزش دستشویی رفتن

وای نمی دونید چی به سر من اومد. من برای اینکه دخمل نازم         رو راحت تر از پوشک بگیرم، براش پمپرز شورتی گرفتم به خیال خودم که مارک خوبیه و استفادش هم راحته. اما آرینای مامان بهش حساسیت داد . البته قضیه به این راحتی هم نبود. روز پنجم از حدود ساعت 3 بعدازظهر شروع به گریه و بی تابی کرد. و گفت که نمی تونه دستشویی کنه من که حسابی ترسیده بودم دو ساعت صبر کردم گفتم شاید داره بازی در می یاره ولی طفلی اصلا نمی تونست دستشویی کنه سریع بردمش دکتر، دکتر خودش نبود به همین دلیل بردمش پیش یک دکتری که معرفی کرده بودند. بعد از 1 ساعت معطلی (با توجه به ...
15 مهر 1390