آرینا و نامزدی خاله یاسی
پنج شنبه هفته قبل نامزدی خاله یاسی بود آرینایی یه پیراهن سفید خیلی قشنگ پوشیده بود و دو تا روبان سفید بلند هم به سرش زده بود. خیلی ناناز شده بود. ساعتی یکبار هم می گفت مامان من جیش دارم. کشت منو. تازه کلی هم رقصید شب که دم در خونه خواستند گوسفند قربونی کنند، من نبودم و آرینایی که دور و ور ماماجی می چرخید این صحنه رو دیده بود. وقتی من اومدم دیدم مثل ابر بهر گریه می کنه و می گه: مامانی ببعی رو با چاقو کشتن. ازش خون می اومد. من خیلی ناراحت شدم که دختری این صحنه رو دیده بود ولی دیگه کاریش نمی شد کرد. بالاخره با کلی ت...