آرینا و دوچرخه
همون روزی که از شمال برگشتیم آرینا به ماماجی
گفت برام دوچرخه میخرین؟ من باهاش دعوا کردم که نباید
به کسی بگه برام چیزی بگیرید.
ولی ماماجی مهربون هم با من دعوا کردن که فقط به من
و مامانش و بابائیش میتونه بگه و اشکالی نداره.
از همون روز هم افتادن دنبال خرید دوچرخه تا یه خوبش رو
برای آرینایی بخرن.
بالاخره دیروز رفتیم مرکز فروش دوچرخه تو خیابان قلمستان و
یدونه براش خریدن. آرینا حسابی ذوق داشت و دم غروب بردمش
بازی خیلی زود یاد گرفت. ولی یه بار هم زمین خورد که خدا رو شکر
چیزیش نشد.
دست ماماجی درد نکنه. خیلی برای آرینایی زحمت میکشن و
ما کلی اذیتشون میکنیم.
آرینا خیلی دوچرخه صورتی دوست داشت ولی واقعا هر چی
گشتیم صورتی ها خیلی بی کیفیت بودن.
در آخر با رضایت خودش براش سفید و مشکی خریدیم.
اینم دوچرخه سوار حرفه ای ما!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی