آرینا و آرزوی قاصدکی
روز شمار رسیدن به روز تولدت شروع شد
عزیز دلم
10 روز
یه سورپرایز بزرگ برات دارم.
فکرش رو هم نمی کنی ولی مطمئنم خیلی خوشحال میشی.
خوب الان که سواد نداری تا این مطالب رو بخونی.
پس میتونم برات بنویسم.
چند وقتی بود که می گفتی میز آرایش می خوام.
ولی چون خیلی همه برات خرید میکنن، هی چی
خیلی برات جذاب نیست و نهایتا یکی دو روز
باهاش سرگرمی و بعد میگذاریش کنار.
با خودم گفتم بذار واقعا مشتاقش بشه
و براش انتظار بکشه که هم قدرش رد بدونه
و هم عادت نکنه تا چیزی رو خواست براش فراهم بشه.
الان حدود 7-8 ماه میشه که گاه و بیگاه میگی من میز آرایش می خوام.
وقتی هم که رفته بودیم سنگ دکوراتیو برا روی شومینه
بخریم ، اونجا گل قاصدک پیدا کردی و من بهت گفتم
یه آرزو بکن بعد گلت رو فوت کن.
قاصدکها آرزوت رو می برن پیش خدا و برآورده میشه.
تو هم آرزو کردی یه میز آرایش داشته باشی و
پای ماماجی هم خوب بشه.
حالا بعد از اون جریان کم کم قانع شدم که واقعا دلت میخواد.
رفتم و یواشکی برات خریدم.
روش پیانو داره، تو آینه اش باربی ظاهر میشه و آینه موزیک می زنه
و تاج آینه اش هم قصر والت دیسنیه.
یه سشوار
هم داره که روشن میشه و رژ لب و
گردنبند و انگشتر و دستبند و لاک و ... هم داره
که تو عاشقشی.
خاله یاسی هم وقتی ما نبودیم تو خونه
ماماجی کادوش کرد.
مطمئنم خیلی خوشحال میشی نفسم.