آرینا و گودزیلا
امروز آرینا و بابایی فیلم ماترا علیه گودزیلا رو دیدن.
آرینا پلک نمی زد.
منم داشتم درس می خوندم. بعد از ظهر که آرینایی از خواب بیدار شد.
دوید و اومد و گفت:
من می خوام گودزیلا ببینم.
همه صحنه های گودزیلا یادش بود.
ما کلی خندیدیم.
آخرش مجبور شدیم یکی از روی سی دی اصلی رایت کنیم
که دختری، اصلی رو خراب نکنه.
بابا بچه های این دوره زمونه ترس تو وجودشون نیست.
قربونت بشم عسلی طلا.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی