آرینا و بخاطر آوردن وقایع گذشته
دیروز صبح می خواستم تمام عروسکهای آرینا رو بشورم.
بعضی هاشون دستگاه موسیقی داخل شکمشون بود.
به همین خاطر مجبور شدم
شکمشون رو بشکافم و دستگاه رو در بیارم.
آرینا هم نگاه می کرد براش جالب بود که بدون داشتن عروسک می تونست صداشو بشنوه
داشت با اونها بازی میکرد که یکی شونو آورد آشپزخونه و گذاشت داخل کابینت تا صداشو از اونجا بشنوه.
من هم دیدمش.
بعد از شستن و خشک شدن
که حدودا دو - سه ساعتی طول کشید.
خواستم دستگاهها رو بزارم و شکمشونو بدوزم که یکی رو پیدا نمی کردم.
با نا امیدی گفتم: آرینا مامان صدای ببعی کو؟
اونم گفت: گژاشتم تو کابایوت. بعد هم دوید و رفت در کابینت رو باز کرد و نشونم داد.
دو روز پیش هم جای باطریهای اسباب بازیش رو به باباییش نشون داد.
پس دخملی طلا از دو روز پیش وقایع گذشته رو بیاد میاره.
فداش بشه مامان.
(٢٥/٠٦/١٣٩٠)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی