آرینا و شب یلدا
جمعه شب که داشتیم میرفتیم خونه ماماجی
رادیو ماشین روشن بود و داشت راجب به شب یلدا صحبت میکرد.
آرینا پرسید مامانی شب یلدا چیه؟
خندیدم و گفتم یه شبی که میگن شبش از همه شبهای دیگه طولانیتره.
اون شب همه میرن خونه ماماجی و باباجی هاشون و
آجیل و هندونه و انار میخورن و شعرهای
یه آقایی که خیلی قشنگ شعر میگفت و اسمش حافظ بود رو می خونن.
بعد به مهدی گفتم اگه مهد میرفت اینا رو خیلی خوب یاد میگرفت.
تو خونه ماماجی هم تا رسید بهشون گفت فردا شب یلداس و باید جشن بگیریم
و لباس بخریم آجیل بخوریم.(عید و با شب یلدا قاطی کرده بود)
دیشب هم که شب یلدا بود کلی خوش گذروند و هله هوله خورد.
ولی طفلی یاسی سرما خورده و حالش خوب نبود.
عکسهای شب یلدا هم تو دوربین خاله یاسیه و به محض اینکه به دستم رسید
برات میگذارمشون.
پاییز هم تموم شد و چشم به هم بزنیم عید نوروز میشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی