آرینا و شب قدر
دیروز آرینا از صبح که تلویزیون مراسم شب قدر رو نشون میداد
همش می پرسید مامانی چرا اینا کتابو گذاشتن رو سرشون؟
بهش گفتم آخه امشب یه شبه خوبه و اون کتابا هم قرآنه.
آدما امشب به خدا میگن به خاطر قرآن که خیلی عزیزه
دعاهای ما رو براورده کن.
شب هم همش می پرسید پس کی قرآن بزاریم رو سرمون؟
تا حدود 1/5 بیدار بود و بازی میکرد.
ولی دیگه خوایش برد. چون ما بیدار بودیم حدود ساعت 3 باز بیدار شد
و اومد اتفاقا به موقع بود و همه قرآن سر گرفته بودن.
یه لیوان شیر خورد و یه کم مراسم رو نگاه کرد و
دعا کرد بارون بیاد و رفت خوابید.
از اول شب هم با صلوات شمار من حدود 10 تایی صلوات فرستاد.
کم کم داره وقایع دور و اطرافش رو درک میکنه.
فدای دل مهربونت بشم عسلی طلا.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی