آرینا و دست لای در مانده
وای وای وای
خدا منو بکشه
دیشب که داشتم لباسهات رو داخل ماشین لباسشویی
خودت در حمام می شستم، اومدی و خواستی بیای تو.
بهت گفتم نیا مامان اینجا خیسه هم سر می خوری هم کثیف می شی
ولی گوش ندادی. من هم بغلت کردم و گذاشتمت بیرون
ولی گویا زودی برگشته بودی که دوباره بیای تو و تا خواستم در رو ببندم
انگشت شست دستت موند لای درد.
الهی فدات بشم.
کلی گریه کردی و تو بغل من خوابت برد
ولی انگشتت ورم کرد. من که از ترس داشتم سکته می کردم
کلی گریه کردم
وقتی خواب بودی بند های انگشتت رو تکون دادم
دیدم حرکت می کنه ولی در اثر تورم کمتر.
وقتی بیدار شدی دلم آروم نگرفت و
بردیمت بیمارستان کودکان تهران.
اونجا یه خانوم پرستار بود که دستت رو دید و گفت چون دیگه بیقراری نمی کنی
و دستت هم حرکت می کنه
پس مشکلی نداری و نیاز نیست پزشک ببینه.
کلا بعد از اون گریه شدید دیگه احساس ناراحتی نمی کنی و
تقریبا همه کاری انجام میدی ولی چون هنوز یه کم ورم داره و قرمزه من نگرانم.
شاید امشب بردمت و از دستت عکس گرفتم.
برای مجازات خودم دست خودم رو هم گذاشتم لای در
تا از این به بعد بیشتر حواسم رو جمع کنم.
من واقعا ازت معذرت می خوام عمرم، جونم، نفسم