آرینا و خانه اسباب بازی
دیروز دختری طلا رو بردم خانه اسباب بازی
داخل مجتمع تجاری بوستان.
خیلی بهش خوش گذشت.
اصلا دلش نمی خواست بیاد بیرون.
سرسره بازی کرد، رفت روی جامپینگ و داخل تونل قطار و ...
مادر یکی از نی نی ها گفت وقتی پسر من ٢ ساله بود
بلد نبود بپره ولی دختر شما اینکارس.
برای اولین بار بود که می دیدم اشتیاق نقاشی کردن داره.
اولین نقاشی بود که می کشید.
درسته فقط با رنگهای متفاوت خط خطی کرد
ولی برای یه دنیا ارزش داشت.
نقاشی می خوام براش یادگاری نگه دارم.
تازه آخرش هم به من می گفت تو برو من تنها اینجا می مونم.
وقتی جایی می روم و به آرینا خوش می گذره، از ته دل شاد می شم و
احساس می کنم روحیم عوض شده.
فدات بشم الهی عسلی طلا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی