دخملی و اولین روز مدرسه
امروز اولین روزیه که رفتی مدرسه.
از زیر قرآن رد شدی و برای خودت چهار قل خوندی.
قرآن نگهدارت باشه عزیزم.
هر دو اضطراب داریم. به بودن در کنار هم
تو این یکسال و خورده ای که من کارم رو کمتر کردم
سخت عادت کردیم و
حالا این جدایی چند ساعته کلافه مون کرده.
ولی جالبه هر دو به روی خودمون نمیاریم.
تازه اومدم خونه یکساعتی دم در مدرسه موندم.
بعد هم کلی راه رو پیاده رفتم تا بلکه این ساعتها زودتر بگذره.
الانم لباس پوشیده نشستم اینجا و دلم خیلی برات تنگ شده.
یه روز وقتی اینها رو بخونی خندت میگیره که چه زود گذشت.
عزیزترینم شروع سالهای رشد و بالندگیت مبارک.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی