دخملی و برگشت رادین
جمعه صبح خاله یاسی اینا از مسافرت برگشتن و شب رفتن خونه ماماجی.
آرینا هم کلی خواهش و التماس که منو ببرین پیش رادین.
من هم وسایل جمع کردم و رفتیم.
کلی با هم بازی کردن.
رادین حسابی خوشحال بود اینو از رفتارش میشد فهمید.
تو این مدت که رادین مسافرت بود، آرینا یه نامه خیلی با مزه برای رادین نوشت و
پشتش هم عکسش رو کشید.
بعد هم ازش عکس گرفت و تو وایبر برای رادین فرستاد.
دیروز یکم وضعیت مزاجیت بنظرم دگرگون بود
برای همین عصری بردمت دکتر.
خانوم دکتر صیقلی گفت احتمال زیاد تاثیر همون بدخوریهاس. (پفکها)
یه شربت هم داد که اگه خوب نشدی بخوری.
من هم از ترس اینکه اسهال و استفراغ نشی شربت رو
شروع کردم.
ولی حالا عذاب وجدان دارم آخه امروز خدا رو شکر خوب خوبی.
شاید هم تاثیر شربت بوده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی