دخملی و رادین
دیشب خاله یاسی اینا و ماماجی و باباجی شام
اومدن خونه ما.
آرینا و رادین ترکوندن. با هم سوار ماشین شارژی که شدن
رادین شیطونکی آرینا را هل میداد که پیاده شد من خودم فرمون رو بگیرم.
کلی هم با آرینا خندید. وقتی که رفته بود خونه یه نفس خوابیده تا صبح
دقیقا مثل آرینا.
موقع خوردن آلو قیافش دیدنی بود. مگه کسی جرات داشت ازش بگیره.
خیلی خوش گذشت.
موقع رفتن هم آرینا کلی به ماماجی التماس کرد که بمونن
ولی ماماجی گفتن تو بیا پیش ما بمون.
دخملی هم که بمون نیست.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی