آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

دخملی و تولد 7سالگی

امسال تولد 7 سالگیت رو تو خونه جدید گرفتیم. عزیز و بابا بزرگ و عمه زینب و آریسا اینا و خاله یاسی و ماماجی و باباجی دعوت بودن. تم تولدت پری دریایی بود و حسابی بهت خوش گذشت. فقط خیلی بی انصافی کردی و با وجود آریسا ، رادین رو تو بازی راه ندادی که حسابی دلخور شده بود. از دست شما بچه ها. 150 تومن پول باباجی و ماماجی. عموفردوس الکترونیکی خاله یاسی.(آموزش الفبا) یه پونی خوشگل آریسا جون. یه لگو کشتی رویا جون. یه آویز "آرینا" مامانی و بابایی. 100 تومن پول عزیز و بابابزرگ. هدایات بودن. مبارکت باشه. امیدوارم در پناه خدا سلامت و شاد باشی عزیزم. ...
2 آبان 1395

دخملی و شام تولد

عزیزترینم امسال به خاطر جا به جایی خونه یه مقدار گرفتاریم و تولدت رو اونطور که دلم میخواد نمیتونم برگزار کنم. ولی مهم اینه که تو رو داریم و خدا رو هزاران بار شاکریم. امشب به مناسبت تولدت شام رفتیم مریخ!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ههههههههههههههه. کره مریخ نه رستوران مریخ. تو پنه آلفردو سفارش دادی. انصافا که خیلی خوشمزه بود. زنده و پاینده باشی نفسم. ...
30 مهر 1395

دخملی ومدرسه

حسابی سرمون با مدرسه و کلاس رفتنت شلوغ شده. شبها ساعت 9 از خستگی غش میکنی. حسابی دوست پیدا کردی و باهاشون مشغولی. خیلی خوشحالم که روی پای خودت وایسادی و بدون حضور من از پس همه کارهات بر میای. سلامت و شاد و موفق باشی یدونه مامان. ...
18 مهر 1395

روزت مبارک کودک مامان

روز جهانیت مبارک کودک نازنینم. همین که هنوز یادته بچه ای با اینکه مدرسه ای شدی, دلم آرومه, همینکه هنوزم با دیدن اسباب بازی جدید یه عالمه ذوق میکنی, قند توی دلم آب میشه.خیلی خیلی آرزو میکنم کودک وجودت ه ماره سرزنده و شاداب بمونه و روشنایی و نور ببخشه.  ...
16 مهر 1395

دخملی و دندون افتاده

بالاخره دندون لق بالا هم افتاد. واااااااااای خیلی وضعش بد بود. کج از یه گوشه آویزون بود و تو هم برای کشیدنش مقاومت میکردی. امروز صبح دم در تا سرویس بیاد یه عکس از دندونت انداختم. ظهر که اومدی تا خندیدی گفتم اوا دندونت کو؟ خندیدی و گفتی تو مدرسه یهو افتاد. آخییییییش خدا رو شکر راحت شدی. غذا نمی تونستی بخوری. حالا واقعا بی دندون شدی. زیباترین تصویر یه بچه هفت سال وقتیه که دو تا دندونای بالاییش با هم می افته. فدای خودت و دندونت بشم. ...
5 مهر 1395

دخملی و سرویس

اولین روز سرویسی شدنت مبارک. برای همه چیز تبریک. نفر دوم سوار شدی و نفر آخر پیاده شدی. البته چون همیشه با ماشین تنها اینور و اونور میریم و کولر روشنه، خیلی وضعیت سه نفر عقب به مذاقت خوش نیومد. ولی مشکلی نیست کم کم باید با سختی ها هم روبرو بشی. ...
4 مهر 1395

دخملی و بوفه

امروز روز دوم مدرسه پول گرفتی تا بری بوفه. چنان ذوق داشتی که نگو. ظهر که اومدی گفتی مامان یه چیپلت خریدم تازه ته پولمو هم داد. اولین خرید تنهاییت مبارک. عزیزم خوشحالم که غیر انتفاعی نرفتی. اینجا چیزهای بیشتری برای زندگی یاد میگیری. دیگه هم از اون تیتیش بازیا خبری نیست. امروز خانم معلم پایین مشقت نوشته بود: فرشته بهشتی     خوب و عالی نوشتی فدات بشم من فرشته کوچولوی مامان. ...
4 مهر 1395

دخملی کلاس اولی

ای جااااااااااااااااااانم. بالاخره امروز رو دیدم. دخمل ناناز من کلاس اولی شد. عزیزم نور چشمم از صمیم قلب برات سلامتی و موفقیت آرزو میکنم. ان شاء الله روزی خاطرات دانشگاه رفتنت رو بنویسم. معلم کلاس اولت خانم العمانی و مدرسه ات هم حضرت مریم . از تعطیلی پیش دبستانی تا حالا شماره ی روزایی رو که تا باز شدن مدرسه مونده بود ازم پرسیدی. بعد از اون هر از گاهی مثلا هفته ای, دو هفته ای یک بار ازم میپرسیدی چقدر دیگه مونده و من حساب کتاب میکردم عدد میدادم. حالا دیگه از تعداد انگشتای دستتم کمتر مونده که به قول خودت بری کلاس اول. امروز رو با ماماجی رفتیم جشن شکوفه ها.   دسته جمعی بردیمت گذ...
31 شهريور 1395