آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

دخملی و مسافرت

یکهفته ای  رفتیم شمال ولی متاسفانه اکثرا ویروس دل درد و استفراغ گرفته بودن و ما از ترس اینکه بگیریم هیچ جا نرفتیم. بارون هم حسابی بارید. البته شب آخر رفتیم عروسی برادر زن عمو مولود که حسابی بهت خوش گذشت. کم کم باید کارها رو روبراه کنیم که مدرسه ها باز میشه. ...
10 فروردين 1396

دخملی عیدت مبارک 96

گشت گرداگرد مهر تابناک ، ایران زمین روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین ای تو یزدان ، ای تو گرداننده ی مهر و سپر برترینش کن برایش این زمان و این زمین . . . نفسم ان شاء الله سلامت و شاد باشی و سال خوبی در پیش داشته باشی و خیلی زود نی نی کوچولو رو ببینی و همبازی بشین. ...
1 فروردين 1396

دخملی و سرماخوردگی

نمیدونم آلرژیه یا سرماخوردگی. باز بینیت کیپ شده و عطسه میکنی. یه مقدار هم گلو درد داری. خدا کنه باز به گوشت نزنه. ساعت شش وقت دکتر صیقلی داریم. بازم تعطیلات شد و تو شروع کردی. وااااااااااااااای خدای من ...
25 اسفند 1395

دخملی و چهارشنبه سوری

امسال که تصاویر سوختگی بچه ها رو تو تلویزیون دیدی حسابی ترسیدی و حتی حاضر نیستی همون ترقه های بیخطر سالهای قبل رو استفاده کنی. چه بهتر من هم سه تا بالن آرزو برات گرفتم تا کییف کنی. یه آتیش کوچولو درست کردیم و از رووش پریدیم. از سه تا بالن هم فقط یکیش رفت هوا. خیلی سرد بود زودی اومدیم خونه.   ...
24 اسفند 1395

عید 96 نزدیکه

این روزهای آخر سالی یه غصه بزرگ رو دل هممونه. زن عمو مولود یه مریضی خیلی بد گرفته. شبانه روز براش دعا میکنیم که خدا کمکش کنه. خیلی خیلی ناراحتیم. تو هم با دل مهربونت همش دعاش میکنی. خدا جون شفا رو برسون. آمین
22 اسفند 1395

دخملی و این روزها

این روزا کمتر وقت میکنم بیام و برات بنویسم عزیزکم. یه مقدار درگیر مریضی خودم هستم. امیدوارم الان که داری اینا رو میخونی هنوز هم کنارت باشم. نمیدونم این برامدگی کنار گردنم بالاخره به کجا میکشه. فقط نگران تو و نی نی تو راه هستم. اگر اتفاقی برام بیافته چیکار میکنید. توکل به خدا. خودش حافظ و نگهدار هممونه. ...
22 اسفند 1395